آبنبات تلخ

Part:۶۸
لارا : م....می...میخوای....چ...چی..چیکار....کنی
ته : بهت گفتم دنیات جهنمه
لارا : رفت سمت یه کمد پر وسیله های عجیب غریب یه دفعه با یه چوب اومد سمت
ته : در بیارش
لارا : چ...چی...می...میگی
ته : صبرم تموم شد با چوب میزدمش
ته : تموم ضربه هارو می‌شماری اگه یکیشو نگی دوباره شروع میکنم
لارا : هققققق ب‌..با...شه
ته : شروع کردم به زدن اونم می‌شمارد
لارا : ۱....۲...آیییی...۳
ته : انقدر زدمش که خودمم خسته شدم ازش پرسیدم چندتا شد
ته : خب چند تا شد(خسته عصبی)
لارا : هف...هفتادو..س..سه..تا
ته : رفتم بیرون یهو یکی افتاد زیر پام
آجوما : پسرم با دختر بی چاره چیکار کردی(بغض)
ته : برو اونو جمع و جورش کن
کوک : هعی باید اروم میموندی
سوبین : باورم نمیشد لارا اون حرفو زد
هانی : ته اون حقش نیست
نینا : هییییییییییییی اونی توجاس (هعی اونی کجاست)
کوک : خوابه نینا تو اونیو از کجا میشناسی؟
نینا : اوشا که هودم با اونی اوشا گذا میخولدم هیلی مهلبون بود(اونجا که بودم با اونی غذا میخوردم خیلی مهربون بود)
سوبین : بسه بریم بخوابیم
ویو لارا
لارا : داشتم از درد تو خودم میپیچیدم که یکی اومد تو
آجوما : د...دخترم(ناراحت)
لارا : آ....آجو...ما...کم..کمکم..کن
آجوما : نترس من اینجام
اجوما : آروم بلندش کردم از در مخفی بردمش اتاقش کمکش کردم بره دوش بگیره لباساشو بپوشه دختره بی چاره کل بدنش کبود و پاره پاره بود
لارا : من از این به بعد خدمت کارم نه؟
آحوما : ببخشید ولی عاره
لارا : خب مهم نیست از اول بودم بی خیال من میخوابم
ویو فردا صبح
لارا : زینگگگ زینگگگگ
لارا : آه یه صبح تخمیه دیگه
بلند شدم لباسایی که آجوما گذاشته بود پوشیدم رفتم پایین
لارا : آجوما اهالیه خونه کجان
آجوما : خانومه هانی که با خانوم سوبین رفتن بیرون اربابم که با جناب کوک رفتن نمیدونم کجا
لارا : اوهوم باشع
نینا : اونییی
لارا : آخ عه سلام تویی نینا خانوم
نینا : اونی با من باسی کونننن(اونی با من بازی کن(کیوت)
آجوما : دم گوش لارا میگه
ارباب گفته حیاط و تمیز کنی اگه میخوای من جات تمیز کنم ( مهربون )
لارا : نه خودم تمیز میکنم نینا کوچولو من نمیتونم الان بازی کنم
نینا : ایبابا پس بیجاس بلام کیک دولوس کون(ایبابا پس برام کیک درست کن)
لارا : بعد تمیز کردن حیاط باشه و بوسش میکنه و میره
لارا : هوففف لباسم نازکه حیاطم خیلی سرده زخمام خیلی درد میکنه
داشتم حیاطو جارو میکردم که هانیو سوبین وارد خونه شدن
لارا : سلام خانوم
خم میشه
هانی : سلام
سوبین : تو این سرما چیکار میکنی
هانی : لباسات خیلی نازکن برو عوض کن(ناراحت)
لارا : نمیتونم ارباب گفته
سوبین : ارباب گوه خورده
کوک : کی گوه خورده (عصبی)
ته : فکر کنم من مگه نه؟(کمی عصبی)
سوبین : خ...خب‌..
کوک : هردوتون گم‌شین تو
هانی : سوبین بیا
دیدگاه ها (۱)

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

سلام گوگولیای من ببخشید یه مدته رمانو نمیزارم حالم خوب نیست ...

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط